جامعه شناسی چیست؟


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 4 تير 1398
بازدید : 352
نویسنده : fateme


جامعه شناسی، همان چیزی است که جامعه شناسان فکر می کنند؛ شاید، همان کاری است که جامعه شناسان می کنند؛ یا کاری است که جامعه شناسان باید انجام دهند؛ یا جامعه شناسی مطالعه گروهها یا مطالعه افراد در گروههاست؛ یا جامعه شناسی مطالعه رفتار بشر به طور کلی است؛ شاید مطالعه کنش متقابل بین اشخاص است و ممکن است گفته شود جامعه شناسی مشتمل بر مطالعه قوانین و مقرراتی است که در جامعه به کنش متقابل، شکل و ساختار می دهد؛ یا عبارت است از مطالعه اعمال افراد که شامل مطالعه انگیزه بشری نیز می شود. فی الواقع همه این عبارات در تعریف ( به عنوان تعریف)جامعه شناسی بیان شده است.(1)
هانری مندراس نیز ارائه تعریف جامعه شناسی قبل از پرداختن به مباحث این علم را نادرست می داند و معتقد است که در پرتو طرح مباحث جامعه شناسی باید به تعریف آن دست یافت.(2)
عده ای دیگر هر چند به ارائه تعریفی از جامعه شناسی پرداخته اند، ولی به گونه ای بر دشواریهای آن تأکید می کنند که به نظر می رسد باید از تعریف جامعه شناسی خودداری کرد. ژرژ گورویچ از آن کسانی است که با تأکید بر پیچیدگی موضوع جامعه شناسی که آن را ناشی از پیچیدگی قلمرو و ویژگی های منحصر به فرد روش جامعه شناسی می داند، چنین می نویسد:
بنابراین می توان نتیجه گرفت که تعریف جامعه شناسی به عنوان علم، کار ساده ای نیست و اصولاً تعیین حد و مرز هر علمی قبل از آشنایی کامل با آن همیشه دشوار است؛ زیرا بعد از مطالعات دقیق و عمیق در یک علم می توان فهمید که آن علم از چه بحث می کند و موضوعش چیست؟ وانگهی از آنجایی که هنوز جامعه شناسی به سن کمال خود نرسیده و با وجود آن همه اشتیاق جامعه شناسان هنوز میان مطالعات نظری و عملی آن یگانگی حاصل نشده است، تشخیص دقیق موضوع آن از موضوع علوم انسانی متعددی که پیش از آن وجود داشته اند به سادگی میسر نیست.(3)
به همین دلیل دیده می شود که ترجیح یک تعریف از میان تعاریف مختلف جامعه شناسی به مراتب از ارائه آن تعریف دشوارتر است و بسیاری از جامعه شناسان حتی بنیانگذاران این علم، ضمن کارهای علمی و تحقیقاتی و ضمن روشن کردن موضوع، قلمرو و روش این رشته علمی، یک یا چند تعریف تلویحی از آن به دست داده اند. اما در اینکه داشتن تعریف مشخص از هر علمی دارای ضرورت منطقی و روش شناختی است، نمی توان تردید کرد و در جای خود به صورت مستدل بیان شده است؛ فقط در اینجا یادآور می شویم که اگر قبل از پرداختن به مسائل یک علم، تعریف مشخصی از آن نداشته باشیم، امکان ندارد بین مسائل آن علم و مسائل علوم دیگر به تمایزی دست یابیم و گرفتار بی مرزی علوم و اختلاط آنها و در نتیجه تشویش ذهن خواهیم شد.
بنابراین پرداختن به تعریف جامعه شناسی ضروری است، هر چند مشکلات این امر بر اهل نظر پوشیده نیست. عمده تعاریف مورد توجه را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
تعاریف کر گرا؛ تعاریف جزءگرا؛ تعاریف تمیستیک.
تعاریف کل گرا

منظور از تعاریف کل گرا تعاریفی است که جامعه را به صورت یک کل که اجزاء و ابعاد مختلفش به نوعی وحدت دست یافته است می نگرد و کوشش اصلی جامعه شناسی را شناخت این کل در بستر زمان و مقاطع زمانی می داند.
اینگونه برخورد با این رشته معرفتی، در زمانی که هنوز جامعه شناسی به آن داده نشده است یا هنوز تحت این عنوان شهرت نیافته است، دیده می شود. این گروه از متفکران، جامعه و امور آن را، در قالبی فلسفی و تاریخی یا علم «انسانیت» مورد نظر قرار داده اند؛ اگر چه آنها «دانش اجتماعی» و نیاز به چنین دانشی را پذیرفته اند، لیکن لزوماً مفهوم آن را در معنای اخص کلمه به کار نبرده اند. در عین حال، امروزه هم تا حدودی می توان جامعه شناسانی را یافت که این نوع گرایشها را همچنان دنبال می کنند.
در اینجا به ذکر چند نمونه از این تعاریف می پردازیم:
1.ابن خلدون در مقدمه، از علم عمران تعریفی ارائه داده است که با بعضی از تعاریف جدید جامعه شناسی قابل مقایسه است؛ او می نویسد:
بدان که حقیقت تاریخ، گزارش حالت اجتماع انسانی است که آن عمران جهان است و آنچه بر طبیعت آن عارض می شود یعنی احوال جوامع، چون توحش و تلطیف روابط انسانی و عصبیتها و انواع چیرگیهای بعضی مردم بر بعضی دیگر و آنچه از آن ناشی می شود از پادشاهی و حکومتها و مراتب آنها و آنچه بشر با اعمال و کوششهایش اختیار می کند از کسب و معاش و علوم و صنایع و سایر احوالی که از طبیعت عمران پدید می آید.(4)
معلوم است که در این تعریف، عناصر مختلف ساخت اجتماعی و روابط میان آنها- که از حدود بررسیهای تاریخی فراتر رفته و محدوده یک جامعه شناسی را مشخص می کند- مورد توجه قرار گرفته است.
2.مارکس گر چه عنوان خاصی برای جامعه شناسی قائل نشده است لیکن در تحلیلهای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و بعضاً سیاسی او، صریحاً قوانین حاکم بر تحولات «جامعه طبقاتی» اساس قرار می گیرد و از آنجا در فرایند تولید و «زیربنای مادی» آن، به روابط «روبنایی» شکل می دهد. به نظر وی «جامعه»، «طبقات اجتماعی» و «انسان» واقعیتهای عینی هستند که در تعامل ویژه زیربنا و روبنا آفریده شده اند و معنویات در قید تولیدات مادی هستند.
تعریف تلویحی «مارکس» درباره جامعه شناسی عبارت است از:«قوانین حاکم بر حرکت تاریخی انسان در روابط طبقاتی تولید و پیش بینی تحقق جامعه ایده آل بر اساس آن.»(5)
3.آگوست کنت جامعه انسانی را بزرگترین واقعیت انسانیت می پنداشت، و جامعه شناسی را علم به قوانین پدیده های اجتماعی پیچیده ای می داند که به صورت یک مجموعه واحد در آمده و از یک سیر کلی «مراحل سه گانه» برخوردار است.(6)
4.اسپنسر نیز همانند مارکس هیچگاه تعریف معینی از جامعه شناسی، ارائه نکرده است؛ اما از مجموعه بحثهای جامعه شناختی وی می توان چنین تعریفی را به دست آورد: جامعه شناسی علمی است که باید وضعیت موجود جامعه را به وسیله تمرکز بر روی مراحل پیشین تطور و اعمال قوانین تطور بر آنها، تبیین کند.(7)
5.سرانجام، از میان معاصران به تعریف سی.رایت میلز از جامعه شناسی اکتفا می کنیم که با تأیید سنت جامعه شناسان کلاسیک خود را در صف کل گرایان قرار داده است. وی جامعه شناسی را مطالعه کل جامعه می داند که تحت فشارهای کلیت پیچیده خود، حاوی انتظام ساخت یافته است و معتقد است که عناصر ساختی جامعه در طول تاریخ فراهم آمده اند و بدون توجه به بعد تاریخی این عناصر، شناخت مطلوبی به دست نخواهد آمد.(8)
چنان که ملاحظه می شود، در این تعاریف به جامعه به عنوان یک کل و به پدیده ها و تحولات اجتماعی به عنوان اجزاء آن کل تأکید شده است و به دلیل این کل گرایی، بینش فلسفی-تاریخی بر دیدگاه تجربی به شیوه علوم طبیعی ترجیح داده شده است. مزیت این نوع تعاریف از یک طرف توجه به ریشه های تاریخی وقایع و جستجوی علتها و عوامل و عبرتهای تاریخی در گذشته جوامع و ربط آنها با یکدیگر، و از طرف دیگر توجه به ضرورت کسب نگرش مجموعی و وصول به یک بینش عمومی از جامعه بشر و قوانین حاکم بر آن است.
شناخت جامعه بشری در جامعیت و تطور تاریخی خود، بر اساس قوانین عمومی حاکم، امری نیست که بتوان با روشهایی صرفاً تجربی و بدون کمک از شناخت تعقلی و تعبدی به آن دست یافت.
علاوه بر این، جامعه شناسی علاوه بر بررسیهای کل گرایانه، مسائل مورد توجه جزء گرایان را نیز در نظر دارد که در این تعاریف چندان اهمیتی ندارد.
با توجه به آنچه گذشت، روشن می شود که چرا تعاریف کل گرا، غیر قابل قبول تلقی شده است. این نکته نیز شایان توجه است که بسیاری از صاحبان این نوع تعاریف، در تحقیقات خویش بر خلاف مقتضای تعریف خود عمل کرده اند؛ به عنوان مثال، علی رغم تأکید بر لزوم کشف قوانین کلی و بیان آن در جامعه شناسی همواره ایده آلهای سیاسی، آنان را به پیدا کردن راه حلهای فوری برای مسائل و مشکلات اجتماعی عصر خود وادار کرده است و در نتیجه رهاورد آنها با داعیه علمیشان همگام و هماهنگ نیست. همچنین در مسائل تاریخی، بررسی همه جانبه و گسترده ای که بتوان از آن، قوانین عام و منطبق بر مقطعهای تاریخی دیگر را استخراج کرد، انجام نداده اند هر چند خود به آنها جنبه عام و همگانی داده و آن را جهان شمول تصور کرده اند.

منبع:rasekhoon



مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان fateme.jr و آدرس fatemejahani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com